چکیده
هدف از پژوهش حاضر شناسایی علل عدم ارتقای شغلی بانوان در پستهای اختصاصی در سازمانهای دولتی شهرستان ساوه بوده است. جامعه آماری در تحقیق حاضر شامل کلیه زنان شاغل در سازمانهای دولتی شهرستان ساوه میباشد. روش نمونه گیری به صورت تصادفی طبقهای میباشد به این صورت که به شیوه طبقهای از بین زنان شاغل در سازمانهای دولتی شهرستان که مجموع آنها 170 نفر میباشد نمونه انتخاب شد. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و تعداد افراد نمونه 102 نفر منظور شد. یه دلیل عدم تکمیل یکی از پرسشنامهها تعداد نمونه در بخش تجزیه و تحلیل دادهها 101 نفر منظور گردید . ابزار مورداستفاده شامل پرسشنامه محقق ساخته می باشد به این منظور پس از تایید روایی پرسشنامه به کمک نرمافزار spss ضریب آلفای کرنباخ محاسبه شد و نتایج نشان داد آلفای بدست آمده به اندازه کافی به یک نزدیک است، بنابراین پرسشنامه و در نتیجه دادههای حاصل از آن و تجزیه و تحلیل آنها معتبر بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده شد و برای آزمون فرضیه ها از آزمون t تک متغیره و ازمون فریدمن استفاده شد و برای آزمون فرضیه اصلی از آزمون تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. در نهایت نتایج نشان داد همه عوامل منجر به خود ناتوان سازی زنان و در نتیجه منجر به ایجاد نگرش منفی نسبت به پست های مدیریتی به زنان و در نهایت منجر به شکل گیری سقف شیشه ای در سازمان های دولتی شهرستان ساوه شده است و عامل فرهنگی دارای بالاترین اثر میباشد.
کلید واژه ها: عدم ارتقای شغلی / پستهای دولتی / زنان
1-1 مقدمه
امروزه مشارکت زنان در امور اقتصادی، فراتر از تأمین نیروی کار ارزان بها یا بدون دستمزد مورد توجه کارشناسان توسعه اقتصادی قرار گرفته است. در جوامع پیشرفته صنعتی و کشورهای نوخاسته صنعتی، مشارکت زنان ـ به عنوان کارگزاران توسعه و برخوردار شوندهگان از آن ـ اصلی پذیرفته شده است. در ایران نیز، برنامهریزی برای پویایی جامعه گسترده زنان ـ که بیش از نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند ـ امری گریزناپذیر است. عموماً آماری دقیق از سهم مشارکت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان ایران در دسترس نیست و وضعیت مشارکت زنان به دلایل مختلف با ابهام و پیچیده گی ویژهای همراه است. مهمترین عوامل این پیچیدهگیها، تعصبهای سنتی و قومی، گوناگونی ساختار فرهنگی و اجتماعی ایران، نبود سازوکارهایی برای در شمار آوردن کار زنان در واحدهای کوچک و سنتی است. به دلیل تعصبات سنتی و قومی، کار زنان در بخشهای مختلف اقتصادی انکار شده و پنهان مانده است (سازمان برنامه و بودجه، 1378: 155).
گوناگونی ساختارهای اجتماعی باعث شده که کار زنان در فعالیتهایی هم چون کشاورزی و صنایع دستی و خانگی، بیشتر در قالبی غیررسمی جای گرفته و وارد آمارهای رسمی کشور نگردد. بسیاری از زنان نیز به صورت کارگران فصلی فعالیت میکنند. بدین سان، بیشتر زنان شاغل ایران در بخشهای غیررسمی اقتصاد کشور مشغول به فعالیت میباشند.در ایران، نقش زنان در فرآیند توسعه هنوز به رسمیت شناخته نشده است و عموماً با مشکلات زیادی روبه رو است. اکنون، فعال کردن توانمندیهای بالقوهی زنان در عرصهفعالیتها و زندگی اقتصادی ایران، بیش از هر زمان دیگر نیازمند ایجاد دگرگونی در نگرش اجتماعی به زنان و دگرگون نمودن تفکر حاکم بر نظام برنامهریزیها و سیاستگذاریهای کلان کشوری است، که آن نیز نیازمند دسترسی به اطلاعات فراگیر و تحلیلهای علمی از درونمایههای این نیروی عظیم جامعه است (صحرائیان، 1378: 334).
این فصل از پژوهش حاضر به کلیات پژوهش می پردازد که شامل تشریح مسئله پژوهشی است در این مبحث پژوهشگر به علل و انگیزه ای که این موضوغ را انتخاب کرده است می پردازد و به طور خلاصه پیشینهای از پژوهشهای انجام شده در این خصوص می پردازد و در نهایت سوال اصلی که مد نظر پژوهشگر است ارائه می شود. در قسمت بعد به ضرورت و اهمیت موضوعه می پردازد که چه اهمیتی انجام این پژوهش دارد و با انجام این پژوهش چه مشکلاتی کاهش می یابد در ادامه هدف اصلی و اهداف فرعی ، فرضیه اصلی و فرضیه های فرعی مطرح می شود و در نهایت مدل پژوهش و تعریف متغیرهای مطرح شده در پژوهش ارائه میگردد.
1-2 بیان مسئله
از آن جا که همواره زنان نیمی از اعضای جامعه را تشکیل میدهند چنین انتظار میرود که این نیروی بالقوه و گسترده با مشارکت بالفعل خود در فعالیتهای متنوع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چرخهای جامعه را همگام با مردان به حرکت درآورند و موفقیتهایی بیشتر از این راه به دست آورند، اما در طول تاریخ، فرصتها و امکانات برای زنان به نحوی توزیع نشده است که به راحتی بتوانند همدوش مردان در صحنه جامعه حاضر شوند و در واقع بدون محدودیت جنسی به ایفای نقشهای شایسته خویش بپردازند. در حوزهی تصمیمگیری نیز دستیابی زنان به مشاغل و پایگاههای مدیریتی همپای افزایش کمی مشارکت آنان در بازار کار نبوده است، به نحوی که زنان همواره در پستهایی قرار گرفتهاند که ناگزیر بودهاند کارهای تکراری و در سطح پایین را انجام دهند. اغلب زنان در پستهای ستادی و به عنوان دستیار مدیران صفی انجام وظیفه کردهاند و به ندرت مسئولیتهای مدیران صفی را بر عهده داشتهاند (اوت و شفریتز، 1379: 888). با وجودی که نیمی از جامعه انسانی را در جهان زنان تشکیل میدهند، اما جلوه حضور این نیمه، نه در ایران و نه در بقیه جهان، چندان پررنگ به نظر نمیرسد، چرا که تبعیض، عقاید قالبی و پیشداوریها موجبات ارزیابی نازل از تواناییهای زنان را فراهم کرده است. همچنین محدودیتهای فرهنگی موجود سبب میشود که نه تنها، زنان به برخی مشاغل روی نیاورند، بلکه در موقعیتهای خاص، مدیران نیز از استخدام آنها خودداری میکنند. ایجاد فرصتهای اشتغال و پذیرش زنان در مشاغل کلیدی، ریشههای عمیق در طرز تفکر و برداشتهای جامعه از زن و تواناییها، امکانات و استعدادهای او دارد (ساعتچی، 1376: 3ـ5 و 74ـ167).
با این که مدیریت زنان در سازمانها و مراکز مختلف دستآوردهای خوبی به همراه داشته، ولی گرایش عمومی مدیران در سازمانها، به گزینش مدیران مرد معطوف بوده است. در این میان، آنچه بیش از شایستگی و توانمندی مورد نگرش قرار میگیرد جنسیت است. پژوهشهای زیادی در خصوص علل حضور کمرنگ زنان در پستهای مدیریتی را مورد بررسی قرار دادهاند، پارهای از این پژوهشها، عوامل درونی زنان مانند: نداشتن اعتماد به نفس و خودباوری، نداشتن تخصص کافی، ارتباط با پرسنل تحت سرپرستی، سبک مدیریتی زنان و … را مورد مطالعه قرار دادهاند و پارهای دیگر به بررسی عوامل بیرونی مانند ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی مرد سالار، جامعه پذیری زنان و مسئولیتهای خانوادگی و … پرداختهاند (احسان و همکاران، 1387). نتیجهی پژوهش استنگل و کین[1] (1994) نشان داد که محدودیت زمانی برای زنان به علت وظایف خانوادگی، نمیتواند تأثیری در شایستگی مدیران و مربیان زن به اندازهی همتایان مردشان داشته باشد (استنگل و کین، 1994). ارتباط با پرسنل تحت سرپرستی از دیگر مشکلات زنان در پستهای مدیریتی است. پژوهشی دیگر، یکی از مشکلات را نداشتن تمایل به همکاری از سوی مردان یا زنان به عنوان زیردست با مدیران زن میداند(فاطمی صدر، 1380). عبدالهی (1381) در پژوهش خود دریافت برای ایفای نقش مدیر موفق، شناخت یادگیری و بکارگیری مهارتهای سیاسی در سازمان لازم است و یکی از متغیرهای مهم در تصمیمگیریهای سازمانی وجود ائتلافها، بازی قدرت و سیاست بازی میباشد، ولی زنان علاقهای به کاربرد مهارت سیاسی ندارند. در پژوهش ایزیز ستلز و همکارانش[2](2006) و ماری فرانک فاکس[3](2006) برای بررسی علل عدم ارتقاء زنان در شغل های مدیریتی به تبیین مسایل نابرابری جنسیتی پرداخته است و به عاملهایی هم چون تبعیص جنسیتی، اندک بودن تعداد زنان، مشکلات خانوادگی، فرهنگ مردسالاری محیط سازمانی، تصورات قالبی بودن جنسیتی، ساز و کارهای ممانعت و … در این راستا کرده است (جانعلیزاده و همکاران، 1387). بسیاری بر این باورند که جو حاکم بر سازمانها و باور نداشتن مدیران و کارکنان مرد و حتی زنان شاغل به تواناییهای مدیریتی زنان باعث ایجاد شرایط موجود شده است. این باورهای عمومی در حالی در سطح جامعه وجود دارند که شاهد افزایش نسبی زنان تحصیل کرده دانشگاهی در کشور هستیم (یزدخواستی و همکاران، 1388). با توجه به پژوهش های انجام شده و مشکلات موجود در عدم ارتقاء زنان در پست های مدیریتی پژوهش حاضر بر آن است تا این موانع (مشهود و نامشهود) که مانع ارتقاء شغلی زنان در مشاغل مدیریتی می شود را شناسایی کند، که چه موانعی مانع ارتقای پست های مدیریتی زنان در سازمان ها می شود سپس راهکار هایی جهت رفع این موانع ارائه دهد.
براي دانلود متن کامل پايان نامه اينجا کليک کنيد.
نظرات شما عزیزان: