چکیده
با توجه به شتاب روز افزون تغییرات و رقابت در دنیای اقتصاد، مدیران بایستی دارای قابلیتهای مختلفی باشند تا بتوانند سازمان خود را از گرداب مشکلات رهایی بخشند. یکی از این قابلیتها، کارآفرینی فردی آنهاست. در واقع مدیران کارآفرین می توانند با استفاده از ویژگیهای خود راه حل مسائل پیش روی خود را بدست آورند و با اخذ تصمیمات مهم و چالش برانگیز راه را برای پیشبرد اهداف سازمان هموار سازند. هدف اصلی این پژوهش بررسی عوامل کارآفرینی فردی در بین اعضای هئیت مدیره و میزان تاثیر آنها بر سودآوری شرکت با توجه به شاخص بازده حقوق صاحبان سهام
می باشد.
پژوهش حاضر بر حسب روش توصیفی- پیمایشی و نوع پژوهش بر مبنای هدف، کاربردی است. متغیرهای پیش بین پژوهش شامل ریسک پذیری متعادل، کانون کنترل درونی، نیاز به موفقیت، سلاست فکری، عملگرایی، تحمل ابهام، رویاپردازی و چالش طلبی است و متغیر ملاک میزان بازده حقوق صاحبان سهام می باشد. جامعه آماری پژوهش اعضای هئیت مدیره شرکتهی تعاونی فعال شهر اصفهان می باشد و نمونه گیری با استفاده از شیوه تصادفی انجام گرفته است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد شده توسط کردنانیج و همکاران متشکل از 95 سوال می باشد که با استفاده از ضریب آلفای کرنباخ پایایی آن 782/0 تعیین گردید. جهت تجزیه و تحلیل های آماری از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی، t تک نمونه ای و تحلیل واریانس استفاده شده است.
نتایج پژوهش نشان داد که از میان 8 عامل کارآفرینی فردی، عوامل کانون کنترل درونی، نیاز به موفقیت، عملگرایی، رویاپردازی و چالش طلبی دارای رابطه معناداری با افزایش بازده حقوق صاحبان سهام دارند. با استفاده از از آزمون t تک نمونه ای مشخص شد که در سطح اطمینان 95% تمامی ابعاد کارآفرینی بجز بعد تحمل ابهام در جامعه آماری دارای میانگینی بالاتر از حد متوسط رادر بین مدیران دارا می باشند. همچنین با توجه به نتایج آزمون تحلیل واریانس، جامعه از نظر جنسیت و سطح تحصیلات در بعد توفیق طلبی و بر اساس سن در بعد تحمل ابهام دارای تفاوت معناداری در بین اعضای خود می باشد. همچنین بر اساس سابقه کار تفاوت معناداری در هیچ یک از ابعاد کارآفرینی مشاهده نشد.
کلمات کلیدی: کارآفرینی فردی، بازده حقوق صاحبان سهام، شرکت تعاونی
1-1- مقدمه
امروزه کارآفرینی نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی و از مشخصه های یک اقتصاد سالم است (دراکر[1]، 1995). کارآفرینی در حال حاضر مؤثرترین روش برقراری ارتباط بین علم و بازار است (فیض بخش،1384). کارآفرینی از کارآمدترین روشهای تغییر عملیات و سبک مدیریتی است، که طی آن، حرکت از عملیات “دیوان سالار” به نگرش، فرهنگ و مدیریت کارآفرینانه تبدیل می شود. مدیران کارآفرین نقش بسیار مهمی در تغییر و رشد اقتصادی دارند. حال آنکه دیوان سالارها موجب رکود اقتصادی و نزول سازمانی می شوند؛ این موضوع واقعیتی جهانی و عام است (مقیمی، 1384).
به طور کلی مدیران به عنوان مهمترین عامل سازمانهای صنعتی، چهار نقش عمده دارند:نقش تولیدی، نقش مدیریتی،نقش تلفیقی، نقش کارآفرینی. از نقش کارآفرینی به عنوان موتور حرکت توسعهی اقتصادی یاد می شود. کارآفرینی در واقع عامل اصلی ایجاد خلاقیت و نوآوری است. اکثر کشورهای توسعه یافته، در حال انتقال از حالت اداری یا دیوان سالار به وضعیت کارآفرینی هستند. تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینان به ویژه در ایجاد واحدهای اقتصادی کوچک و متوسط که منجر به اشتغالزایی بالایی می شود، نقش کلیدی دارند (احمدپور داریانی، 1386). همچنین تجارب فراوانی از کشورهای توسعه یافته نشان می دهد بخش عظیمی از دستاوردهایی توسعه اقتصادی مرهون توسعه کارآفرینی به ویژه از طریق ایجاد کسب و کارهای کوچک با ماهیت گروهی و تعاونی بوده است (وزارت تعاون، 1384).
سازمانهای تعاونی امروزی به مدیرانی نیازمند است که تمایل دارند با هنجارهای موجود چالش کنند و برای آنها قابل قبول نیست که کارها به روش همیشگی انجام شود. این مدیران باید افرادی باشند که مسؤولیت اقداماتشان را بپذیرند. در واقع مدیران کارآفرین تعاونیها به ناآرامیها و عدم اطمینان محیطی واکنش نشان داده و تلاش میکنند تا یک موقعیت راهبردی قوی ایجاد کنند، هر چند که ماهیت موقتی داشته باشند؛ آنها همچنین با ابتکارات فعالانهی خود، باعث ایجاد عدم اطمینان محیطی در دیگر سازمانها میشوند و با تغییر و بهبود موقعیت موجود، فرصتهای جدیدی را ایجاد میکنند؛ آنها زودتر از رقبای خود در پی دستیابی به فرصتهای جدید بوده و در مقابل تهدیدات بالقوه، مترصد و هوشیار هستند (مقیمی، 1384).
1-2- شرح و بیان مساله پژوهشی
زمان زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی در رسانه های مختلف تکرار می شود و هرکس با سلیقه خود آن را به مدیران، افراد موفق، سرمایه داران و… نسبت می دهد. هر چند هر کدام از این افراد ممکن است کارآفرین باشند ولی هیچ کدام مصداق کاملی برای این مفهوم نیستند. به راستی کارآفرین کیست؟
کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازمان دهی کند (احمدپور داریانی،1386). در اواسط قرن بیستم نظریه کارآفرین نوآور توسط شومپیتر[2] پایه ریزی شد، مطابق این نظریه:
“وظیفه کارآفرین عبارتست از اصلاح و متحول ساختن الگوی تولید با بهره برداری از یک اختراع یا به طور عمومی تر یک امکان فنی امتحان نشده برای تولید یک کالای جدید، بازگشایی منابع جدید برای دسترسی به مواد یا یک بازار جدید برای محصولات به وسیله تجدید سازماندهی یک صنعت جدید می باشد” (هیزرک و پیترز[3]، 2002،120).
کارآفرینی یک ویژگی شخصیتی است و این ویژگی شخصیتی در کنار عمل گرایی، روحیه تیمی و امکانات محیطی باعث بوجود آمدن یک فاکتور رفتاری قابل سنجش به نام میزان کارآفرینی می شود و علی القاعده وقتی چند فرد کارآفرین(طبق قانون تعاونی های هفت نفره) در کنار یکدیگر به تاسیس یک شرکت تعاونی اقدام نمایند انتظار می رود روند رشد شرکت و تولید محصول و بدست آوردن سود در آن شرکت بالا باشد.
در این تحقیق با سنجش هشت ویژگی شخصیتی (کردنائیچ و همکاران،1386) برای افراد هئیت مدیره شرکتهای تعاونی به میزان کارآفرینی آنها پی برده و برای کل هیئت مدیره یک میزان کارآفرینی استخراج کرده و از آن به عنوان متغیر پیش بین استفاده خواهد شد.
از طرف دیگر هدف ذاتی شرکتها (و شرکتهای تعاونی) طبق نظریه کاهش هزینه مبادله، فروش محصولات و خدمات و کسب سود می باشد و میزان سودآوری آنها را می توان با فاکتورهای مختلفی سنجید. نسبتهای سودآوری، به ارزیابی کلی عملکرد شرکت و سودآوری شرکتها می پردازد. از جمله نسبتهای سودآوری می توان به بازده سرمایه گذاری و بازده حقوق صاحبان سهام اشاره کرد. بازده حقوق صاحبان سهام را به عنوان متغیر ملاک استفاده شده است.
بنابراین در این تحقیق سعی شده به بررسی میزان کارآفرینی و سودآوری هر یک از شرکتهای تعاونی سطح شهر اصفهان پرداخته شود و در نهایت رابطه همبستگی بین این دو متغیر مورد آزمون قرار گیرد.
براي دانلود متن کامل پايان نامه اينجا کليک کنيد.
نظرات شما عزیزان: